۵.۴.۸۹

ترکمانچای

توافقی قرار شد ارتباط مان را قطع کنیم و من به نفع رقیب کنار بکشم. حالا پشیمانم. انگار بخشی از خودم را مفتی مفتی داده ام رفت.
حس امضای معاهده ی ترکمانچای یا شاید خط لوله ی صلح را دارم.

۱۰ نظر:

بهنام گفت...

این جور قرار داد ها البته همیشه هم ننگین نیست. شاید یک روزی بفهمی که عجب. چه کار خوبی کرده ای ... اسمش بد در رفته لامصب. قرار دادت تو حلقم .

م.ب. گفت...

وقتی توافق شده یعنی دو طرف راضی بودن دیگه، پس وقتی دوطرف راضی باشن مشکل چیه؟ حتما اینجوری بهتر بوده.

بهنام جان ما هم قرارداد داریم اگه افتخار بدین...

جلال گفت...

اگر برجای من غیری گزیند دوست، حاکم اوست...
حرامم باد اگر جان را به جای دوست بگزینم...

مهرگان نام آور گفت...

نسخه لری :سی کسی بمیر که سیت تو بگرش . برنجاس و شعر هم خوبه .

مامان ات گفت...

زندگی همینه که هست صدرا جان همیشه هم همین بوده همیشه هم همین می مونه به هر حال به نظرم دل بستن به احساسی یک طرفه احمقانه ترین کار دنیاست نگو یک طرفه نبوده که اگر چنین بود توافقی برای به نفع رقیب کنار کشیدن صورت نمی گرفت

مامان ات گفت...

زندگی همینه که هست صدرا جان همیشه هم همین بوده همیشه هم همین می مونه به هر حال به نظرم دل بستن به احساسی یک طرفه احمقانه ترین کار دنیاست نگو یک طرفه نبوده که اگر چنین بود توافقی برای به نفع رقیب کنار کشیدن صورت نمی گرفت

رضا سیدی پور گفت...

بنده هیچ نظری ندارم

مهدی گفت...

اخی عزیزم . (با ضمه!)
بابا خوش باش یکی هست باش قرارداد ببندی و دلی هست غمکین باشه ترکمنچای بوده یا ترکمنچای بوده (این دومی از دیدگاه شورویه!)
ولی از شوخی گذشته آدمی که آدم رو درگیر کنه بسیار کم یابه. ولی باز :your heart is free,have courage to follow it.

سلیم گفت...

با مامانت موافقم

صدرا گفت...

به بهنام: شاید/ ترجیح می دم قراردادم بره توی حلق م.ب!!
به م.ب: چه رضایتی آقا. گرم بودم قرارداد امضا کردم
به جلال: دیکتاتور اوست :) مرگ بر دیکتاتور
به مهرگان: برنجاس و شعر برایم بیاورید
به مامان سحر: موافقم که دل بستن به احساسی یک طرفه احمقانه ترین کار دنیاست اما واقعن کاملن یه طرفه نبوده. اسنادش هم موجوده
به رضا: همیشه توی این جور مواقع نظر داشته باش
به مهدی: ترکمانچای را از هر طرف بخوانی ترکمانچای است
به سلیم: خودم با قسمت سوم حرف مامان موافق نیستم