۴.۲.۸۹

هیچ

فیلم باز است، خودش می گوید، البته به قول نامعروف ادعایش پر بی راه هم نیست، چون حداقل می دانم آرشیو خوبی از سینمای هالیوود و غیره دارد، هم قدیمی هم جدید، اکثرشان را هم دیده است.
نه اینکه سینمای هالیوود و فیلمهایش چیز دندان گیری باشد اما به هر حال دیدن یک فیلم دست کم و در بدترین حالتش مواجه شدن با یک تجربه جدید از روایت یک حادثه یا یک زندگی ست، چیزی شبیه خواندن یک رمان. اما "وی" با اینکه بخش مهمی از سینمای جهان را دوره کرده هیچ نشانی از مواجه شدن با این روایتها و تجربه ها در خودش ندارد. هنوز هم دریغ از یک سر سوزن ذوق یا نگرش که یک جمله یا کلمه اش از این همه جمله و کلمه ای که هر روز بلغور می کنه تو را سر شوق بیاورد. حقیقتن بلاهتش ملال زندگی ات را بیشتر می کند، اصلن کسی با این جنس بلاهت چه می خواهد از سینما؟ صد البته "وی" در این راه تنها هم نیست.
باز جای خوشبختی دارد که این ماجرا درباره کسانی که با رمان و جهان ادبیات سر دوستی دارند به هیچ وجه اینطور نیست.
اشکال کار کجاست، هالیوود و سینما می لنگند یا وی و امثالهم؟


هیچ نظری موجود نیست: