۱۸.۷.۸۸

بود آیا که در میکده​ها بگشایند؟

رونوشت : تیتری که آن بالا خود مینمایاند ارتباط چندانی با این متنی که من دارم تایپ می کند ندارد و چون فقط دلم می خواهد این میکده های کذایی باز شوند نوشتمش.

همه مطالبی که پیش از این اینجا نوشته ام بی برو برگرد سیاسی بودند، حالا نمی دانم اگر مثلن در این پست یک مطلب عاشقانه، شاعرانه، داهیانه یا اساسن با چاشنی هر عمل فاعلانه ی دیگری که ارتباط مستقیمی با سیاست نداشته باشد بگذارم، چه می شود؟ مطمئنن هیچ!
یک پرانتز جدی: ( معتقدم انسان و انسانی بودن متضمن سیاسی بودن و سیاسی نوشتن در هر وضعیتی که مربوط به نوع بشر باشد، است).
از کودتای 22 خرداد و تا چند وقت پیش به یاد حوادثی که پس از آن رخ داد هرگاه به وبلاگی سر میزدم و با یک مطلب غیر سیاسی و بی ارتباط با آن حوادث روبرو می شدم اضافه بر تعجب حالم هم به هم خورد، حرصم در میامد که چطور کسی می تواند بیخیال مهمترین اتفاق محیطش دست به قلم مطلبی دیگر شود، حالا آن مطلب هر چه میخواست باشد.
به هر حال هنوز و همیشه دغدغه اصلی و بی بروبرگرد من سیاست بوده و بس، اما خب چند چیز شگفتِ دیگر هم هست که گاه تا مغز استخوان تکانم می دهند و اینکه هیچ وقت از آنها با وجود حقی عظمایی که بر گردنم دارند ننوشته ام، قطعن ناسپاسی است.
موسیقی یکی از آنهاست و من دست کم هر روز چند ساعت را با این لذت ناب می چرخم، یعنی شک ندارم اگر نباشد لابد آن ساعتها نمی چرخند، اگر هم به ناچار بی آن چرخیدند، چرخیدنش جایی( ام) را پاره می کند، با این همه اما به دلایل تاریخی و اجتماعی و زیست شناسانه ای، به همه آنهایی که کارشان زندگی ام را ساعاتی تا حدودی زنده گی می کند، عرض ارادت نکرده ام و نشده است.
در مجموع با نگاهی به پس و پیش، خواهیم دید که به اندازه ی یک میلیونم آن مقداری که خواننده یا نوازنده ای به خلق الله حال داده و هی می دهند قدرشان دانسته نمی شود، جدا از سیستمی که اسیرمان کرده (که این حضرات، ذاتن با هر چه که در حوالی زیبایی باشد مخالفند)، منظور نسبت خودمان، نگاهمان، نظرمان، احتراممان و زاویه دیدِ همه ی چیزهای زاویه دارمان به موسیقی ، نوازنده، خواننده و حتی آخی کش! است.
خیلیهاشان البته به اندازه کافی عزت و احترام دارند و شکر خدا بی نیاز امثال منند، اما به اسباب شخصی و رسم سپاس، دلم می خواهد کاری از دستم بر بیاید مثلن برای تکریم ابی، محسن نامجو، ویگن، سیاوش قمیشی، گوگوش، کامران هومن، شجریان، مسعود بختیاری، شهبال، مهتر فضیل(به نمایندگی از بقیه)، احمد احمدی(خواننده ی بومی لر) و بسیاری دیگر، به سبب نورباران مدام خیلی از روزها و شبهای زندگیم.
البته به یقین هم به دلیل خودم که خودمم و هم از جهت مصیبتی که در مجموع گرفتارش هستیم حالا حالاها نمی شود کاری درخور در این باب انجام داد، این پست وبلاگ در این زمانه ی عسرت کمترین کارم برای عزیزان نامبرده است و عرض جدی ارادت و سپاس به ساحتشان.

۴ نظر:

یکی که اول اسمش صادق بود گفت...

سلام صدرای عزیز
خوبی؟
دلم برات تنگ شده
با جواد چه می کنی؟!
خوشحالم کردی و می کنی که اونورا اومدی و میای

ناشناس گفت...

م.ب.

به به جناب صدرا خان! احوال شما برادر؟

نوشته ات به دلم نشست و کمی دچار عذاب وجدان شدم، به این دلیل که همزمان که با کلماتت وحدت میکردم داشتم فایلی از آثار علی اصغر بهاری را دانلود میکردم.

معتقدم خریدن یک اثر هنری -از نوع موسیقی اش- کمترین ابراز علاقه ممکن به یک هنرمند است.

توکه به من سر نمیزنی، ولی من سعی میکنم به تو و جواد سر بزنم :-)

صدر الله صدر الله صدددراللللللله

صدرا گفت...

برادر عزیز م.ب
سلامن علیکم
حتمالن مرقوم بفرمایید من کجا به شما سر بزنم یا به کجای شما سر بزنم تا دستورات لازم در این زمینه صادر شود.
با تشکر
صدرا

سحربانو گفت...

سلام صدرا اغتشاش ات مستدام یه سری به وبلاگ من ( اینکه توش ابهامی نیست ) بزن درباره همون لینکی که نوشتی می خوانی ( پریسا فرهادی ... ) یه مطلب دارم البته درباره نویسنده این تحلیل ها