به تعبیر باستانی قلمم و به تعبیر امروزی انگشتهایم یبوست گرفته اند و نوشتنشان نمی آید، کلی ایده و میده! ی ساخته و پرداخته توی ذهن دارم که هر چه زور می زنم بیرون نمی آیند!
انگشتهام عادت کرده اند فقط برای نوشتن عبارتهای تهی و بی مایه ی" به گزارش خبرنگار ، وی همچنین اظهار داشت، وی با اشاره به، فلانی افزود، این درحالی است که فلانی، و ..." روی کیبورد فرو بروند، عبارتهایی که هر روز تعداد تعداد در قالب خبر و گزارش به کار می برم.
انگار قلم و نوشتن خلاقه را طلاق داده و جایش هووی تک بعدی و زمخت " وی افزود و وی اظهار داشت" را در صدر نشانده ام، نمی دانم چاره چیست، پیش از این هم رسم کتاب خوانی را گرفته بود، ترسم گرفته اوضاع همینطور پیش برود بقیه ی چیزها را هم بگیرد.
کسی فکری، راهکاری، پاتکی ضد حمله ای یا درد مشترکی ندارد راهنماییم کند؟
پی نوشت 1 : بیانیه شماره 13 میرحسین را چند بار دیگر بخوانید البته منهای چند پاراگراف اولش.
۸.۷.۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
سلام
من که هر جا میروم میگ این جنبش ساختارگرایانه پیش میرو
و خودش میتواند به اهدافش برسد
میگم که اصلا به فرد یا افراد متکی نباشد رسیدن به هدف هم خیلی راهبردی تر است
این جنبش که برای کسی یا به بهانه کسی به وجود نیامده
از دل مردم اومده و خود مردم هستند که دارند واسش هزینه میدن
از جنبشهای دانشجویی بگیر تا همه و همه
مطمئنا همه در این نظام دنبال منافع خودشانند تا دیگران و هیچ هم پا پس نمیدهند
اگه این جنبش دارای خودآگاهی باشد میتواند از تمام موانعی که سر راهش است عبور کند
قرار هم نیست و نخواهد بود که به این سادگیها به اهدافشون برسانند
بنا بر این است که میخواهند هیچ مصالحه ای نباشد و کدخدامنشی در کار واسه رسیدن به اهدافشون
همه یه چنین دردهایی دارند اما وقتی مردم را میبینند که چگونه خواسته هایشان را مطرح میکنند و بر مطالباتشان هم افزوده میگردد
مطمئنا منی که اینجا دارم مینویسم همه چیز رو رها کردم به خاطر اون آگاهی بخشی و یا وقتی حضور میابم در تجمعات اعتراض آمیز به این فکر نمیکنم که قرار است چه اتفاقی برایم رخ دهد بلکه فکر میکنم که خونهای تمام کسانی در این راه آگاهی بخشی ریخته شده اند پایمال نمی گردد و هنوز کسانی هستنند در جامعه که از شرافت انسانی برخوردار هستند و میدانند در دل تمام اینها چه میگذرد
مطمئنا من امیدوارم که روزی این جریان آزادی بخشی در ایران به ثمر رسد ...بدون اینکه بخواهد به فرد یا افرادی متکی باشد
من تا آخر ایستاده ام
خاظر هستم هر هزینه ای هم بپردازم
هر چند این در ایرانیها ریشه دوانده است که همیشه زیر چکمه های استبداد گونه قرار گیرند و له شوند
اما نه امید هست
به تمام جنبشهای آزادی خواهی درون ایران
چه دانشجو و چه تمام آنهایی که در بدنه جنبش قرار دارند
هر چند میگویند دارای شور هستم و کم بهره از شعور اما تمام توانم را برای این جنبش خواهم گذاشت
من ضمن اظهار این مطلب که "ول کن بابا اسدالله" به صمد، به تو می گویم: کاریش نمی شود کرد برادر. اگر یادت باشد پیشتر در مورد اینکه مبتلا به بیماری تنبلی از نوع گشادش خواهی شد بت تذکر دادم. این در حالی است که به عنوان یک همکار چهار تا وی گفت و وی افزود بیشتر از تو استعمال کرده بودم با این حال گوش نکردی که نکردی! من همچنین اضافه می کنم که پیشتر مبتلا شده بودم به این گشادیسم نوع O. من در پایان باید اضافه کنم: خنده دارترین شغل شهشکان را شیری را داریم.
پ.ن: من شیر می خوام
ارسال یک نظر