۲.۵.۹۰

بقالی که 65 سال آزگار...

خیابون خونه ی ما خلوته، ظهرای پنج شنبه، جمعه خلوت تر، خونه ی ما هم طبقه بالای سوپری یا بقالی محلمونه، یعنی بقالی (ترجیح میدم بگم بقالی تا سوپری) دقیقن زیر پذیرایی ماست. بقال هم مرد کچلیه که به قول خودش 65 سال سن داره، من اولایی که تازه اومده بودیم تو این محل بهش سلام می کردم اما پیرمرد یغر و حق به جانبیه، سلام ها رو یه جوری جواب میداد که من بعد از هفت هشتمین سلام بیخیال شدم و قید حال و احوال باهاش رو زدم.
خرید چندانی هم ازش نمی کنیم، در حد ضروری مث یه ماست یا نوشابه یا کبریت و اینا، ظهر جمعه دو هفته قبل سر غذا، فروغ گفت کاش ماست هم بود، من با شلوارک پریدم پایین و ماست خریدم... بدون سلام عیلک و اینا
پریروز بقاله به فروغ میگه: این جوون که تیشرت قرمز می پوشه هست، کی شما میشه؟
فروغ: آقامون
بقال: این رد میشه به من سلام نمی کنه و یه روز هم شلوارک پوشید اومد مغازه ، میخام به صابخونه تون بگم و اینا.
فرداش رفتم سراغش گفتم حاج اقا، داستان این سلام و شلوارک چیه؟
گفت: من 65 سال دارم 40 ساله تو این محلم 30 سال هم ارتشی بودم ولی شما مثل ماست از اینجا رد میشی به من سلام نمی کنی، انگار خیلی از خود راضی هستی! اون روزم با شلوارک اومدی مغازه یکی از بچه های اطلاعات تو مغازه نشسته بود گفت این چه وضعیه تو محل شما!! من اجازه نمی دم کسی تو خونه م هم اینجوری باشه و ...
من: حالا سلام کردن یا نکردن من چه ارزشی داره بعلاوه اینکه اون ظهر جمعه که خلوت بود من یهویی با شلوارک اومدم و زود هر برگشتم کسی هم نبود نه تو کوچه نه تو مغازه، و اینکه شما چر اینجوری می گی مثل ماست و از خودراضی! منم احساس می کنم شما ادم بداخلاقی هستی و ... (حرفمو قطع کرد)
بقال (در حالی که از گوشاش دود میزنه بیرون): منم می گم شما ادم عقده ای هستی، من 65 سالمه، تو این مدت کیون دنیا گذاشتم! (بقرعان) تو بیخود می کنی به من می گی بداخلاق اون روزم بدون شلوار!! اومدی تو مغازه....
داشت حرف میزد که من گفتم: "شما نه تنها بداخلاقی که بی ادب هم هستی جای پدربزرگ منی به شلوارک گیر میدی اما داد میزنی تو این 65 سال کیون دنیا گذاشتم و بهش افتخار هم می کنی" و اومدم بیرون...
به شلوارک پوشیدن من تو یه ظهر جمعه خلوت گیر داده و خودش جلوی من و دو تا مشتری داد میزنه من 65 سال ...

۳ نظر:

جواد حیدریان گفت...

به توجه نیاز داره این کودک 65 ساله. طبق اظهارات روانپزشکان این کودک بیش از هر زمان به پذیرفته شدن نیاز داره... در رفتارات تجدید نظر کن مردک شلوارک پوش

صدرا گفت...

می دونم ولی می ترسم روی من سرمایه گذاری کنه برای شصت و ششمین سال زندگیش!!

م.ب. گفت...

صدرا حتما فروغ گفته تو دنياي مني، اينم كه كيون دنيا گذاشته، پس لاجرم تو ميشي همون برنامه سال شصت و ششمش همونطور كه گفتي :))
دلم ميخواد خرخره اين ارتشيا رو بجوم بسكه هي از تجربياتشون ميگن. بعضي از ديوثاشون رسمن باورشون شده اونجا مردم رو آدم ميكردن.
منكه بعد از 13 سال زندگي در اين محل فقط به يه نفر سلام ميكنم. اونم بل گرفته بود ميخواست دخترشو قالب كنه به ما! بخدا!